دکتر هاشم اورعی (استاد دانشگاه صنعتی شریف)- روزنامه جهان اقتصاد
در بسیاری کشورها بخش انرژی یکی از مهمترین قسمتها بهشمار میرود و در ایران نیز انرژی قلب اقتصاد است. از آنجا که قرار است در دولت سیزدهم شاهد تحولاتی بنیادین در اقتصاد کشور باشیم بد نیست نگاهی به شرایط این بخش از گذشته تاکنون بیاندازیم.
ایران در اواسط دهه ۵۰، با صادرات بیش از ۵ میلیون بشکه نفت در روز دومین صادرکننده نفت جهان بود. مصرف داخلی نیز در آن دوران حدود ۱۰% صادرات یعنی ۵۰۰ هزار بشکه در روز بود. اکنون پس از نزدیک به نیم قرن صادرات نفت کشور به کمتر از یک میلیون بشکه در روز کاهش یافته و روسیه با صادرات روزانه حدود ۸ میلیون بشکه جای ما را به عنوان دومین صادر کننده نفت جهان گرفته است.
در حال حاضر در کشور سالیانه معادل ۶۲۰ میلیون بشکه فرآورده نفتی به ارزش صادراتی ۵۵ میلیارد دلار، ۲۲۰ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به ارزش صادراتی ۶۶ میلیارد دلار و ۳۰۰ میلیارد کیلووات ساعت برق به ارزش صادراتی ۳۶ میلیارد دلار انرژی مصرف میشود. طبق آمار رسمی آژانس بینالمللی انرژی در سال ۲۰۲۰ میلادی مجموع یارانه پرداختی به بخش انرژی در جهان ۱۸۱ میلیارد دلار بوده که ایران با سهم ۱۶/۴ درصدی رتبه اول را به خود اختصاص داده است.
در بخش برق شرایط بدتر از این است و دولتهای خدمتگزار یکی پس از دیگری در نهایت آینده نگری کار را به جایی رساندهاند که از ۵۰ میلیارد دلار یارانه پرداختی به انرژی الکتریکی در جهان، ایران یک تنه ۱۲/۵ میلیارد دلار یعنی ۲۵% از کل یارانه برق جهان را پرداخت کرده و رنگ مدالش از مدال پهلوان حسن یزدانی هم طلاییتر است!
بدین ترتیب شاهد آنیم که در اثر سیاستهای غلط در بخش انرژی، ظرف چند دهه مصرف انرژی در کشور ۱۱ برابر افزایش یافته و ایران از یک صادرکننده و بازیگر اصلی در بازار انرژی جهان به یک مصرفکننده بزرگ تبدیل شده است.
اما در این دوران که ما سخت مشغول مفتخواری بوده و باکی از آینده نداشتهایم، دیگران چه کردهاند؟ در شمال، کشور کوچک آذربایجان برای افزایش توان صادراتی خود خط لوله باکو-جیهان احداث کرده و در جنوب قطر با ایجاد تاسیسات عظیم میعانات گاز از میدان مشترک پارس جنوبی سالیانه ۶۰ میلیارد دلار گاز صادر میکند. عراق و امارات هر یک روزانه ۳/۵ تا ۴ میلیون بشکه نفت صادر میکنند و روسیه عزیزمان هم از زیر دریای بالتیک خط انتقال گاز نورد استریم کشیده و روزانه حدود ۶۰۰ میلیون متر مکعب گاز به اروپا صادر میکند.
تأسف بیشتر آنکه کشور ما از شمال و جنوب به دریا وصل است در حالی که همسایگان شمالی و شرقی ایران هیچکدام به دریای آزاد راه ندارند و ما میتوانستیم با استفاده از موقعیت جغرافیایی فوقالعاده و برخورداری از منابع سرشار انرژی فسیلی پل ارتباطی ایدهآلی برای سواپ انرژی در منطقه باشیم.
در ادامه این سناریو دامی به نام هستهای برای ما پهن کرده و ما را به درون آن انداختند. انواع تحریمها را بر ما تحمیل کردند و کشور را با این همه نعمات به فقر و فلاکت کشاندند و ما اصرار داریم در این دام جولان داده و دلمان را خوش کنیم که به استقلال دست یافتهایم.
تحولات ناشی از گذار انرژی حاکی از آن است که با توسعه انرژیهای نو از جمله انرژی بادی و خورشیدی در یکی دو دهه آتی پنجره استفاده از درآمد سرشار فروش سوختهای فسیلی بسته خواهد شد. اخیراً در گزارشی بینالمللی آمده بود که پیشبینی میشود حدود ۱۰۰میلیارد بشکه نفت ایران در اعماق زمین مانده و هیچوقت به بازار راه نخواهد یافت. با توجه به اقلیم خشک و کم باران، صنایع فرسوده و غیررقابتی و بدون درآمدهای نفتی نمیتوان تراز مالی مثبتی برای کشور متصور بود. در شرایط دشوار کنونی یا باید «الان» کشور را در مسیر توسعه و پیشرفت قرار داد یا هیچ وقت.
بدین ترتیب چنانچه به راهبردهای همیشگی خود در بخش انرژی یعنی کاهش صادرات و افزایش مصرف داخلی ادامه دهیم، قطعاً به جایی نخواهیم رسید.
به طور سنتی همواره بخش بزرگی از درآمد دولت از صادرات نفت و گاز تامین شده است. منابعی که در چند سال اخیر به شدت کاهش یافتهاند. اما مخارج دولت از جمله هزینههای نظامی، حقوق کارکنان و غیره دائم در حال افزایش است و در نتیجه دولت دچار کسری بودجه شده، لذا دولتها در این چند دهه بجای قبول زحمت و اعمال اصلاحات اساسی در نظام اقتصادی کشور، راه آسان را برگزیده و به افزایش حجم نقدینگی روی آوردهاند. یعنی بر سر شاخ نشسته و بن میبرند.
واقعیت این است که بخش انرژی به اقتصاد کشور گره خورده است. بیماری مزمن اقتصاد کشور یعنی کاهش درآمدها و افزایش هزینهها را نمیتوان برای همیشه با وعده و وعید درمان کرد. امروز ویژگیهای بارز اقتصاد کشور عدم برخورداری از رشد اقتصادی، نرخ تورم بالا، بیکاری و از همه مهمتر ناامیدی گسترده در سطح جامعه است.
ملت ایران از سر ناچاری یک بار دیگر به نظام حکمرانی اعتماد کرده است. با سیاستهای فعلی چه در بخش اقتصادی و چه در مواجهه با جهان و جهانیان نمی توان کشور را به توسعه و ملت را به رفاه رساند و تنها نتیجهای که می توان انتظار داشت توزیع فقر بیشتر برای اکثریت قاطع و البته ثروتهای نجومی برای اقلیتی کوچک است. جامعه به خود حق می دهد از خود بپرسد چرا با وجود پیشرفتهای خیره کننده فناوری در نیم قرن اخیر که هدف نهایی آن رفاه اقتصادی و اجتماعی است امروز با معضلات عدیده کمبود آب، برق و حتی تامین مایحتاج اولیه زندگی روبروست؟ توسعه ارتباطات و فضای مجازی این امکان را فراهم آورده که شرایط زندگی مردم را در سایر کشورها از جمله همسایگان دیده و وضعیت معیشتی خود را با آنان مقایسه کند.
مخلص کلام اینکه مادامی که نظام حکمرانی و دولت در آفتاب و در سایه، کشور را در چنگال خود گرفته و در جایگاه قبلهعالم به روش ارباب-رعیتی، که از ویژگیهای بارز فرهنگ ایرانیست، ادامه دهد راه به جایی نخواهد برد. باید این واقعیت را قبول کنیم که کشور را ملت میسازد و نه دولت و نظام. از ملتی که به دنبال مهاجرت نه به آمریکا و اروپا بلکه به هر جای دنیاست و نهایت آرزویش خریدن خانه در ترکیه است چگونه میتوان انتظار داشت که کشور را بسازد؟
این روزها که جوانان غیور کشور موفق شدند در دنیای کُشتی با ایستادن بر سکوی قهرمانی جهان دل ملت را شاد کنند، کاش می شد دولت مردان کشورمان در این چهار دهه را نیز به مسابقات جهانی کشورداری اعزام کنیم تا ببینیم مدالشان چه رنگ است!