دکتر هاشم اورعی – استاد دانشگاه صنعتی شریف /جهان اقتصاد
ایران حدود یک درصد سطح خشکی کره زمین و جمعیت جهان را داراست. از طرفی ۷ درصد منابع طبیعی، ۱۰ درصد ذخایر ثابت شده نفت و ۱۶ درصد ذخایر ثابت شده گاز طبیعی جهان متعلق به کشور ماست؛ اما با چنین اندوختهای از منابع چگونه است که سهم اقتصاد ایران از اقتصاد جهانی نسبت به ۴۰ سال قبل نصف شده است؟
اقلیتی از جامعه مدعیاند که فقر اقتصادی هزینهای است که باید برای برخورداری از استقلال سیاسی و جاری بودن شریعت اسلامی پرداخت. اکثریتی هم بر این عقیدهاند که چنین استدلالی توجیهی بیش نبوده و در شرایط اقتصادی و اجتماعی فعلی کشور نه خبری از استقلال است و نه اسلام. اما جامعه ایران در بخشی دیگر نیز دچار دوگانگی است. گروهی بر این عقیدهاند که ایران با برخورداری از منابع سرشار میتواند به عنوان کشوری تاثیرگذار در منطقه و جهان مطرح باشد. بخشی دیگر معتقدند که خاک ایران خائنپرور است و این خیانتها تنها به کتابهای تاریخ محدود نشده و امروز نیز در جریان است و لذا علیرغم همه امکانات بالقوه نمیتوان انتظار تحول اقتصادی داشت.
این اختلاف نظر سابقهای طولانی داشته و در آینده نیز ادامه خواهد یافت، لیکن فرض کنیم نظر گروه اول درست از آب درآمده و قرار باشد از امروز کشور در مسیر توسعه قرار گیرد. به عبارت دیگر بخواهیم به نصفالعیش بسنده کرده و به وصف آن بپردازیم. چه باید کرد؟
با دیپلماسی خلاقانه و هوشمندانه به اختلافات خود با کشورهای عربی همسایه به ویژه عربستان سعودی و با همسایگان شمالی خود یعنی ترکیه و آذربایجان خاتمه میدهیم.
از آنجا که در حال حاضر در آمریکا و اروپا دولتهایی با نظر نسبتاً مثبت به برجام قدرت را در دست دارند، به مذاکرات هستهای با حضور همه طرفها بازگشته و با احیای برجام تحریمهای بانکی، نفتی و بینالمللی مرتفع میگردد. در این مسیر کشور از دام مذاکرات مجدد برای رسیدن به قراردادی به ظاهر بهتر گریخته و دستاوردهای دیپلماتیک سالهای گذشته را حفظ میکند. باید بهخاطر داشت که ممکن است سه سال دیگر در آمریکا دولت راستگرایی به سرکردگی ترامپ و یا مشابه وی دوباره بر سر کار آید و این فرصت از دست برود.
با توجه به اقلیم ایران و جمعیت ۸۵ میلیونی آن، درآمدهای خدماتی، صنعتی و کشاورزی کفاف اداره کشور را نمیدهد. درآمدهای مالیاتی هم در اقتصاد به گل نشسته کشور کفایت نمیکند و در نتیجه بودجه سالانه دچار کسری مزمن است که به ناچار منجر به استقراض، افزایش نقدینگی و در نهایت تورم میشود. عدم صادرات نفت و گاز در چندسال اخیر عملاً باعث مصرف بخش قابل توجهی از انرژی تولیدی در داخل شده است.
در شرایط فعلی اقتصاد بدون نفت و گاز شعاری توخالیست. بخش انرژی بزرگترین مزیت نسبی کشور است. نگاهی به کشورهای حاشیه خلیجفارس در جنوب و کشورهای روسیه، قزاقستان و آذربایجان در شمال نشان میدهد این کشورها با استفاده از مزیت نسبی خود در بخش انرژی به درجهای از توسعه و رفاه رسیدهاند. چرا باید ایران از این توسعه محروم باشد؟ اینجاست که نظر بخشی از جامعه مبنی بر خائنپروری فرهنگ ایرانی خودنمایی میکند.
با رفع تحریمهای بانکی و نفتی، صادرات ایران در مدت کوتاهی از ۴۰میلیارد دلار فعلی به حدود ۱۰۰میلیارد دلار در سال افزایش مییابد و در پی آن با رفع کسری بودجه نرخ تورم به حدود ۱۰درصد کاهش مییابد. البته درآمدهای حاصل از صادرات نفت و گاز عمدتاً در بخشهای زیربنایی از جمله سرمایهگذاری صنعتی، زیستمحیطی و آب و خاک و توسعه شبکه حملونقل مصرف میشود.
طی دورهای پنجساله بنادر جنوب یعنی چابهار، جاسک و بوشهر و در شمال بنادر نوشهر، انزلی و آستارا به شبکه راهآهن متصل میشوند. اروندرود لایروبی شده و بندر خرمشهر احیاء میشود. راه آهن دو خطه و سریعالسیر تهران- نوشهر، زاهدان- مشهد، تهران-اصفهان و تبریز- جلفا راهاندازی میشود. بدین ترتیب امکان جابجایی مسافر و بار از خرمشهر تا نوشهر، چابهار تا مسکو، بندرعباس تا آستارا و چابهار تا لندن به صورت ریلی فراهم میگردد. اجرای این پروژههای عمرانی در بخش حمل و نقل ریلی اشتغال قابل توجهی نیز ایجاد کرده و به رشد اقتصادی کشور کمک میکند.
مسیر ترانزیتی ایران از بنادر جنوب تا بنادر شمال و در ادامه تا کشورهای آسیای مرکزی شامل ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان و افغانستان برای تردد مسافر و حمل و نقل کالا فعال میشود و از این طریق سالیانه با حمل ۱۲۰ میلیون تن کالا از مبدا هندوستان، چین و شرق آسیا به مقصد آسیای مرکزی و اروپای شرقی و مرکزی از جمله مسیرهای ترانزیتی چابهار-هرات، بندرعباس- بخارا و بندرعباس- انزلی- آستاراخان- روسیه- لهستان- آلمان، ۶ میلیارد دلار درآمد کسب میشود.
با خرید بیش از ۱۰۰ هواپیمای پهن پیکر، خطوط هوایی ایران به کلی نوسازی شده و با تاسیس ترمینال دوم و سوم ظرفیت فرودگاه امام به ۴۵ میلیون مسافر در سال افزایش مییابد. با برقراری پرواز مستقیم به آمریکای شمالی و مکزیک، فرودگاه امام به هاب پروازی منطقه تبدیل شده و از این طریق سالیانه ۱۰ میلیارد دلار به درآمد کشور اضافه میشود. با توسعه صنعت هوایی زمینه ساخت داخل هواپیماهای کوچک مانند شرکت امبرائر در برزیل و شرکت هوا و فضای اندونزی نیز فراهم میشود.
در بحث شیرین خودرو هم صنعت خودروسازی کشور با عقد قراردادهای همکاری با چند خودروساز مطرح جهان اقدام به تولید سه میلیون دستگاه در سال و صادرات ۵/۱ میلیون به قطب تولید خودرو در آسیای مرکزی و غربی تبدیل میشود. از این طریق نیز سالیانه ۱۵ میلیارد دلار درآمد نصیب کشور میشود.
صنعت گردشگری و توریسم در کشور رونق گرفته و با ۱۰ میلیون مسافر در سال ایران پس از ترکیه به قطب دوم گردشگری منطقه تبدیل میشود. با توجه به کادر قوی و مجرب پزشکی در کشور، توریسم پزشکی و درمانی از کشورهای عربی و سایر کشورهای منطقه رونق گرفته و در این مسیر شبکه بیمارستانی و درمانی کشور نیز توسعه مییابد.
پیشبینی میشود سالیانه ۱۰تا ۱۵میلیارد دلار درآمد در این بخش کسب شود. رونق صنعت، حمل ونقل و توریسم راه را برای توسعه کمی و کیفی آموزش عالی و مطرح شدن ایران در بازار آموزش عالی منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا، آسیای مرکزی و قفقاز هموار کرده و موجی از دانشجویان بینالمللی به سوی ایران روان میشود.
با استفاده از انبوه تحصیلکردگان دانشگاهی و با گسترش همکاری با شرکتهای صاحب فناوری جهان صنایع الکترونیک، مخابرات، کامپیوتر و فناوری اطلاعات کشور نوسازی و دگرگون شده و با سرازیر شدن سرمایه خارجی، این صنایع در توسعه اقتصادی کشور نقشآفرینی میکنند.
با رفع تحریمهای بینالمللی صادرات فرش، پسته، خاویار و سایر محصولات کشاورزی و صنایع دستی به آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان رشد قابل توجهی مییابد.
خلاصه اینکه صادرات کشور به سالیانه ۲۰۰میلیارد دلار و تولید ناخالص داخلی به ۵/۱ تریلیون دلار افزایش یافته و ایران به بزرگترین اقتصاد خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای مرکزی تبدیل میشود.
دستیابی به این اهداف قطعاً ناممکن نیست. امّا فعلاً به نصفالعیش بسنده میکنیم و در نوشتاری دیگر از رویا به واقعیت گام نهاده و با ارزیابی شرایط کشور به نصف دیگر آن خواهیم پرداخت.
فعلاً فقط سه چیز کم داریم!
عقل و هوش وعشق چون با هم شوند
زخمهای کهنه را، مرهم شوند.