دکتر هاشم اورعی – روزنامه جهان اقتصاد
وقتی پیوندی نامیمون بین صاحبان قدرت و ثروت شکل میگیرد، سیاست به جای اینکه در خدمت اقتصاد باشد سوار بر آن شده و یکهتازی میکند، چگونه میتوان انتظار دیگری داشت؟ بحث را با نظر چند تن از اقتصاددانان که اخیراً در مورد اقتصاد ایران مطرح کردهاند آغاز میکنیم. دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی میگوید شاخص هزینهها در مدت ۱۰ سال ۱۱ برابر شده و بار همه ناکارآمدیها بر سر مردم آوار شده است. او ادامه میدهد گردانندگان اقتصاد ایران آلت دست رانتخواران شدهاند و از آنان میخواهد که حداقل به اندازه آدام اسمیت به سپردن امور به بازار وفادار باشند و میپرسد کجا اسمیت گفته که قیمت ارز با رهاسازی و حاکمیت قانون جنگل تعیین میشود؟
داگلاس نورث برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳ میگوید وقتی کسانی از تعیین قیمت توسط بازار صحبت به میان میآورند بدون اینکه از نهادهای پشتیبان سخن بگویند، اهاله قیمتها به بازار در واقع اسم رمز غارت کردن مردم است. او بیپروا بر سکانداران اقتصاد کشور تاخته و میگوید که آنها وامدار بانکهای خصوصی شدهاند و برای پنهان کردن اعمال آنان و ادامه این چپاول چند سال است دادههای مربوط به شاخص واسطهگری مالی را حذف کردهاند. اقتصاددان وطنی ما در ادامه به دنبال پاسخ این سوال است که چرا ۸۰درصد کارخانجات فولاد و پتروشیمی کشور در مناطقی احداث شدهاند که وضعیت آب بحرانیست و به این نتیجه میرسد که اصل ماجرا توزیع رانت است و تا زمانی که شفافیت نباشد محال است ایران نجات پیدا کند.
دکتر هاشم پسران، استاد پرآوازه اقتصاد در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی اخیراً نظر خود را درباره اقتصاد ایران بدینگونه بیان کرده که موثرترین راه درهم کوبیدن طبقه متوسط این است که آنها را بین دو سنگ آسیاب «تورم» و« مالیات» قرار دهیم تا خرد شوند و در پی آن همه چیز فرو خواهد ریخت. او ادامه میدهد اکنون جامعه ایران بین دو طبقه فرادستان و فرودستان تقسیم شده است و منازعهای تمام عیار بین دو جبهه متخاصم قطعی است و هشدار میدهد که چنین شرایطی بسیار خطرناک است. گروه اول را غرور کور کرده و دومی را کینه و عقده. طبقه فرادستان میترسند و روز به روز محافظهکارتر میشوند و پشت سنت و دین پناه میگیرند. در آن طرف هم شعله انتقام در دل فرودستان زبانه میکشد و مترصد حملهاند. سونامی که بیاید عاقبتی جز واژگونی کشتی در کار نخواهد بود. گویی پروفسور پسران هم که به نرم زبانی مشهور است کارد به استخوانش رسیده و ادامه میدهد که عوام متوجه نمیشوند از کجا خوردهاند و به جان یکدیگر میافتند. این در حالیست که مقصر اصلی یعنی دولت این طور نشان میدهد که درصدد است مشکل را حل کند. اقتصاددان خیرخواه ما بالاخره کاسه صبرش لبریز شده و تیر خلاص را میزند، میگوید چنین مجموعهای را هر نامی میتوان داد جز دولت مردمی!
اشاره پروفسور پسران به تورم است که نام دیگر آن «مالیات پنهان» است. چنانچه نرخ تورم را ۴۰درصد در نظر بگیریم بدان معنی است که به ازای هر ۱۰۰ تومان درآمد مردم، ۴۰ تومانش روانه جیب دولت (یعنی همان کسی که برای جبران ناکارآمدیش پول چاپ میکند) میشود. بدین ترتیب با افزایش نرخ مالیات رسمی که در قالب بودجه سال آتی پیشنهاد شده در واقع مردم ایران هر چه جان بکنند باید به صورت مالیات پنهان (تورم) و مالیات مستقیم دو دستی تقدیم نظام کنند. میلتون فریدمن اقتصاددان نامدار نیمه دوم قرن بیستم و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۶ معتقد بود تورم یا همان مالیات پنهان نامشروع و غیرقانونی است و باجگیری بهحساب میآید که خرج بیکفایتی حاکمان میشود. در چنین شرایطی نظام از هر جنسی که باشد عملاً در حال غارت کردن مردم است.
دکتر صالحی اصفهانی، استاد دانشگاه ویرجینیا تِک آمریکا نیز معتقد است که اقتصاد ایران در تله تورم زیاد و رشد اقتصادی کم افتاده و به گره کوری تبدیل شده که باز کردن آن به روشهای فعلی ممکن نیست. و بالاخره مهندس غلامحسین شافعی، رئیس اتاق بازرگانی ایران اخیراً اعلام کرد که در دوره سی ساله ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۰ میلادی رشد صادرات کشور صفر بوده و این در حالیست که طی همین دوره صادرات ترکیه ۷ برابر، مالزی ۵ برابر و کشور آفریقایی نیجریه ۲برابر افزایش یافته است. نکته غمانگیزتر این که در این دوره بیش از نیمی از صادرات کشور نفت و بخشی از نیم دیگر هم خام فروشی بوده و تنها یک تا یکونیم درصد از صادرات کشور دانش بنیان و مبتنی بر فناوری بوده است.
خوب با چنین اظهارنظرهایی چه باید کرد؟ راه اول که متداول است این که پیام را رها کرده و به دنبال دراز کردن پیامرسان باشیم. اما راه کار معقول این است که قبول کنیم این افراد نه جاسوسند و نه ضد انقلاب، بلکه برعکس، جملگی عاشق این آب و خاکند و از سر دلسوزی هشدار میدهند. تخصص و تجربه این افراد نیز بسیار فراتر از آن است که نگرانیهای جدی آنها را بهحساب عدم درک صحیح موضوع گذاشته و یا از روی احساس ارزیابی کنیم. خلاصه اینکه شرایط اقتصادی کشور را میتوان به سادگی و با نگاهی به نرخ رسمی تورم حدود چهل درصدی و متوسط نرخ رشد اقتصادی صفر درصدی در طول یک دهه دریافت. مساله اصلی اینجاست که اگر چیزی غیر از این بود جای تعجب داشت. وقتی پیوندی نامیمون بین صاحبان قدرت و ثروت شکل میگیرد، سیاست بجای اینکه در خدمت اقتصاد باشد سوار بر آن شده و یکهتازی میکند، چگونه میتوان انتظار دیگری داشت؟ در چنین شرایطی توزیع رانت در راس امور قرار گرفته و آنچه به فراموشی سپرده میشود معیشت مردم است و البته برای ادامه این ساز و کار ناجوانمردانه وعده سبد معیشت داده میشود و پای دین و مذهب و استکبار جهانی پیش کشیده میشود.
درست است که امروز یاس و ناامیدی جامعه را فرا گرفته ولی ملت باید سخنان استاد اسلامی ندوشن را با گوش دل بشنود که فرمود ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخی خود الهام بگیریم. ضربههایی که در طول تاریخ بر سر ایران آمده نتوانسته او را از گذشته خود جدا سازد. حمله تازیان شاهنشاهی ساسانی را فرو ریخت امّا روح ایرانی مسخّر نگردید. ایران قرنها بدست فرمانروایان غیر ایرانی افتاد، ولی چه باک؟ عرب و ترک و غز و مغول و تاتار چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفره ایران نشستند، اینان آمدند و رفتند، بی آنکه بتوانند ایران را با خود ببرند. به رغم همه ناکامیها ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمر ما در زیر بار تاریخ خم شده است ولی همین تاریخ به ما نیرو میدهد که از پای نیافتیم. قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود از چاره جستن باز نایستاده و دلیل زنده بودن این ملت هم همین است. گذشته بارور کشور ما پایه محکمی است برای آنکه ستونهای آینده بر آن قرار گیرد. ذخایر فکری و معنوی کشور ما کارنامه چند هزار ساله پدران ماست و ما را بر میانگیزد که ایران را بدان گونه که شایسته نام بلند او و مقتضای دنیای امروزست بسازیم. ما فرزندان کنونی ایران موهبت آن را یافتهایم که در این دوران سخت کشور زندگی کنیم و این مسئولیتی گران بر دوش ما مینهد. نخستین گام آن است که امیدوار بمانیم و صبور باشیم. به قول خواجه شیراز،
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش