دکتر هاشم اورعی- استاد دانشگاه صنعتی شریف-
روزنامه جهان اقتصاد
در پی رفتار نابخردانه نخست وزیر بریتانیا در عدم رعایت محدودیتهای اعمال شده در دوران کرونا، ماجرایی که به «پارتی گیت» شهرت یافت، برخی از نمایندگان حزب حاکم محافظهکار در پارلمان از بوریس جانسون قطع امید کرده و برنامهای را برای کنار نهادن وی آغاز کردند. طبق روال حزب محافظهکار، با اعلام کتبی حداقل ۱۵% از نمایندگان حزب به رئیس کمیته ۱۹۲۲، صلاحیت نخست وزیر به رای گذاشته میشود. پس از اینکه ۵۴ نماینده نظر خود را مبنی بر عدم صلاحیت نخست وزیر به گراهام برادی، رئیس کمیته قدرتمند ۱۹۲۲ تسلیم کردند، در رایگیری ۶ ژوئن بوریس جانسون موفق شد نظر ۲۱۱ نماینده را جلب کند در حالیکه ۱۴۸ نماینده رای بر برکناری وی دادند. پس از اعلام نتیجه رایگیری، بوریس جانسون چنین وانمود کرد که موفقیت بزرگی بهدست آورده و پرونده را مختومه اعلام کرد. اما واقعیت چیز دیگریست و این تحولات را نمیتوان کمتر از یک زلزله سیاسی دانست. خلاصه اینکه آتش جنگ داخلی در حزب حاکم محافظهکار شعلهور شده است.
جانسون ۲.۵سال پیش در انتخابات سراسری با اکثریت قاطع به نخست وزیری رسید و برنامه خود را برای بازسازی نظام سیاسی بریتانیا در اوج قدرت آغاز کرد. سال گذشته وی با اعتماد به نفس تمام از نخست وزیری خود برای یک دهه صحبت کرد. چه شد که همه چیز به سرعت فرو ریخت؟
بخشی از پاسخ در این واقعیت نهفته است که نخست وزیری وی از ابتدا بر ستونهای ضعیفی استوار بود. او در شرایطی خاص ظهور کرد. حزب حاکم محافظهکار سخت در مورد خروج از اتحادیه اروپا دو شاخه شده بود و نتوانست رای اکثریت پارلمان را بگیرد. نمایندگان حزب نگران بودند که این تزلزل باعث گرایش مردم به حزب کارگر شود. با وجود اینکه برخی از نمایندگان حزب حاکم جانسون را فردی تازهکار و غیر قابل اعتماد میدانستند، برای حفظ وحدت حزب به وی رای مثبت دادند و چنین شد که قمار سیاسی بوریس جانسون گرفت و وی به پلاک ۱۰ خیابان داونینگ اسبابکشی کرد. دلیل دیگر موفقیت جانسون در انتخابات، خستگی بخش قابل توجهی از مردم بریتانیا از کشمکشها بر سر عضویت این کشور در اتحادیه اروپا بود. او موفق شد این نگرانی را در طرفداران حزب ایجاد کند که عدم حمایت از وی منجر به پیروزی حزب کارگر و نخست وزیری جرمی کوربین خواهد شد. شرایطی که به دلیل تمایلات چپگرایانه کوربین، طرفداران حزب محافظهکار به شدت از آن هراس داشتند.
با پیروزی حزب محافظهکار در انتخابات سراسری، جانسون و تیم وی مغرور شده و به اشتباه باور کردند که از حمایت قاطع مردم برخوردارند و نمایندگان حزب هم ناچارند از آنان حمایت کنند. در ادامه این غرور کاذب و پس از ماجرای پارتی گیت، محبوبیت جانسون به شدت سقوط کرد.
در هر حال فعلاً بوریس جانسون موفق شده است رای اکثریت نمایندگان را جلب کند ولی بهنظر میرسد این آرامش قبل از طوفان بوده و جنگ داخلی در پیش است. رایگیری اخیر نشان داد که حزب محافظهکار سخت ترک خورده است. در یک طرف میدان نمایندگانی قرار دارند که معتقدند سیاستهای پوپولیستی جانسون راه به جایی نخواهد برد و در طرف مقابل نمایندگانی بر این باورند که این بهترین مسیر برای موفقیت در سالهای پیش روست. ولی تعداد زیادی از نمایندگان در میانه میدان نشستهاند و هدفشان این است که با حمایت موقتی از رهبر حزب اتحاد و یکپارچگی را حفظ کنند. اتحادی که سخت به چالش کشیده شده است.
اما سوال اینجاست، آیا زلزله سیاسی تنها مشکل پنجمین اقتصاد بزرگ جهان با تولید ناخالص داخلی بیش از ۲۸۰۰ میلیارد دلار است؟ در واقع مشکل اصلی نخست وزیر و مردم انگلستان به مراتب فراتر از شرایط سیاسی کشور است. بیش از یک دهه است که بریتانیا در باتلاق اقتصادی افتاده و از بسیاری کشورهای قدرتمند جهان عقب افتاده است. ولی به نظر نمیرسد عزم لازم برای اعمال اصلاحات اساسی وجود داشته باشد. چه شرایط مشابهی، گویی در مورد کشور خودمان صحبت میکنیم! مشکل اصلی اقتصاد بریتانیا مثل کشور ما نرخ رشد اقتصادی پایین است و این یعنی کاهش قدرت در صحنه بینالمللی، بی اعتمادی به اقتصاد بازار و ناتوانی دولت در تامین بودجه عمرانی و حمایت از قشر آسیبپذیر. دقیقا همان شرایطی که در کشور ما نیز حاکم است. البته پائین بودن رشد اقتصادی در انگلستان مساله جدیدی نیست. متوسط نرخ رشد اقتصادی این کشور در دهه قبل از بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ میلادی، ۲.۷% بود در صورتیکه در سالهای اخیر به ۱.۷% کاهش یافته است. پیشبینی میشود در سال جاری، سرانه تولید داخلی ۲۵% کمتر از آمریکا بوده و فاصله بین قدرت خرید مردم بریتانیا با آمریکا برابر فاصله لهستان با این کشور خواهد بود!
مشکل اصلی در بهرهوری نهفته است. طی یک دهه تا سال ۲۰۰۷، رشد بهرهوری بریتانیا در میان ۷ اقتصاد برتر جهان پس از ایالات متحده در مقام دوم قرار داشت در حالیکه در دهه منتهی به ۲۰۱۹، افزایش تولید در هر ساعت کار تنها با ۰.۷% افزایش پس از ایتالیا در رده دوم از پایین قرار گرفته است. خروج از اتحادیه اروپا هم حداقل در کوتاهمدت شرایط را دشوارتر کرده است. در چهار ماه آخر سال ۲۰۲۱، نسبت به دوره مشابه در سال ۲۰۱۹، صادرات بریتانیا ۱۶% کاهش نشان میدهد در حالیکه طی همین دوره تجارت جهانی ۶% افزایش یافته است.
افق درخشانی نیز در آینده اقتصادی این کشور نمایان نیست. آمار رسمی حاکی از آن است که قدرت خرید حقوقبگیران در پنج سال آینده کمتر از امروز خواهد بود که این کاهش قدرت خرید ناشی از افزایش مالیات و تورم ۹ درصدی فعلی است. باز قابل توجه مردم ایران که تنها نتیجه قطعی افزایش مالیات و بالا بودن نرخ تورم کاهش قدرت خرید طبقه حقوقبگیر است. اما تشابه به اینجا ختم نمیشود. به دلیل کثرت و پیچیدگی آمار اقتصادی، سیاستمداران همیشه قادرند آمار مربوط به شرایط اقتصادی کشور را به گونهای جلوه دهند که گویا همه چیز بر وفق مراد است. سیاستمداران تمایل دارند راه ساده باز توزیع ثروت را مقدم بر افزایش بهرهوری قرار دهند و این دقیقاً همان چاهی است که سیاستگذاران اقتصاد ایران به درون آن افتادهاند. سیاستمداران عموماً وعده رشد اقتصادی میدهند ولی نمیگویند چگونه میخواهند اقتصاد کشور را به شکوفایی برسانند. و آنگاه که زمان تصمیمگیری میرسد هدفشان جلب رضایت تعداد بیشتری از رایدهندگان است. در نتیجه بار اصلی را بر دوش فعالان اقتصادی که تعدادشان کمتر است انداخته و در نهایت شرایط اقتصادی را دشوارتر میکنند. دقیقا مثل مدیریت مصرف برق در شرایط فعلی کشورمان که بار اصلی کمبود برق بر دوش بخش فعال اقتصاد گذاشته میشود تا فشار بیشتری بر تولید ناخالص داخلی وارد آید اما در کوتاهمدت موجبات نارضایتی مردم فراهم نگردد.
بریتانیا در سال ۱۹۷۹ در دورانی که مارگارت تاچر رهبر حزب مخالف بود دقیقا در چنین شرایطی قرار داشت یعنی شرایط اقتصادی روز به روز بدتر میشد. اما با به قدرت رسیدن حزب محافظهکار، سیاستهای اقتصادی وی موجب شد طی سه دهه سطح رفاه مردم این کشور ارتقاء پیدا کرده و به بانوی آهنین معروف شد. این بار نیز اصلاحات اقتصادی و راه کارهای دستیابی به رشد اقتصادی از جمله افزایش تجارت با اتحادیه اروپا به لحاظ سیاسی دشوار است. مشکل اصلی غرور برخواسته از چندین قرن سلطه بر جهان است که به وضوح در رفتار بوریس جانسون و همکارانش خودنمایی میکند. تنها راه نجات این کشور برای خروج از بحران اقتصادی، اصلاحات اساسی است که نیازمند شجاعت و صداقت در سیاستمداران فعلی این کشور است. درست مثل چهاردهه قبل انتخاب دیگری در کار نیست. چقدر جای بانوی آهنین خالیست. چه شرایط آشنایی!