به گزارش اقتصاد انرژی، ایران با دارا بودن بيش از ۹ درصد منابع هیدروکربنی جهان و پتانسیلهای اقليمي و جغرافیایی، مطابق اسناد چشم انداز 1420 باید به افق رشد فراگیر، سریع و پایدار و طراز اول منطقه با الگوی هاب انرژی و هاب فناوری دست یابد. در برنامه توسعه هفتم به الگوهای رشد اقتصادی از نوع مردمی سازی و رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصد اشاره شده است. بر این اساس، در برنامه توسعه هفتم به تورم ناشی از نوسانات ارزی و عدم مولدسازی ثروت در فعالیتهای جاری بعنوان چالش این هدف، اشاره شده است. راهکار اصلی در این برنامه به مشارکت واقعی مردم، رفع سوداگری اقتصادی و افزایش تولید و سبقت گرفتن صادرات غیرنفتی از واردات پرداخته شده است. در حالیکه رفع سوداگری اقتصادی با تحلیل ریشهای قیمتگذاری دستوری، قیمت پایین سوخت و رفع ناترازیهای بحرانی انرژی در مقیاس فرا-وزارتی خواهد بود. تعاریف کلی این برنامه، در برخی موارد بسیار سادهگیرانه و در برخی موارد رویایی و دستنیافتنی به نظر میرسد. به اندازهی لازم و کافی به اهمیت برنامه برای قدم اول چشمانداز 1420 توجه نشده و نگاه فرا-وزارتی برای حل چالش ناترازیها خصوصاً بحران مصرف گاز از طریق تنوعبخشی منابع انرژی و بحران بنزین از طریق مدیریت تقاضا و الزام وزارت صمت به ارتقاء عملکرد شبکه خودرو، در نظر گرفته نشده است.
برنامه توسعه هفتم در بخش انرژی، ابهام در خط تراز تعیین شده و کلیدواژههایی بدون برنامه بلندمدت میباشد. در این برنامه، به مشارکت بخش خصوصی از طریق صندوق توسعه جهت ارتقاء ظرفیتهای بالادستی نفت/گاز/اکتشاف و استخراج و طرحهای نیروگاه پراکنده نیز پرداخته شده است تا حدی که واگذاری بنگاههای دولتی، تسهیل صدور مجوزهای کسب وکار و کاهش تصدیگری حوزه انرژی نیز تا حد ممکن تفصیل شده است ولی به رفع ایرادات برنامههای قبلی و یا موارد اثربخش مطلوب آنها جهت استفاده در نقشه راه اجرایی خصوصیسازی مطلوب بدون بوروکراسی اداری، پرداخته نشده است.
سوال همیشگی این است که چرا توسعه ما در مقایسه با کشورهای منطقه به تعویق افتاده است؟ آیا همه مشکلات فقط تحریم بود؟ آیا اتلاف منابع مادی و منابع انسانی و عدم تنوعبخشی به جریان متخصصین سیاستگذاری انرژی نیز ناشی از تحریم بود؟ آیا روشهای خصوصیسازی حوزهی انرژی در دو دهه اخیر به درستی بوده است؟ چگونه گردیده و چگونه میبایست باشد؟ آیا پخش رانت و سوبسید انرژی باعث نگردیده؛ در حالیکه کشورهای حوزهی خلیج فارس، هر کدام به تنهایی صندوق ذخیره ارزی 350 تا 940 میلیارد دلار داشته باشند؛ صندوق توسعه ایران در رکود مانده باشد؟ آیا جریان ارزش زنجیرهی پاییندستی، بومیسازی طرحها و جذب فرصتهای رشد همراه با آمایش سرزمین محور را توجه کافی و لازم داشتهایم؟ آیا سازوکار توسعه منابع انسانی در بخش نفت و انرژی، عدم موازیکاری سازمانی، سازوکار انتقال تجربه و دانش نسلهای قبلی به منابع انسانی را بروزرسانی و اثربخش نمودیم؟ آیا به فرصتهای نوآورانه برای تأمین مالی طرحهای میادین مشترک توجه شده؟ آیا به لزوم جلب مشارکت مردمی در واقعیسازی اقتصاد و مشارکت در بهرهوری و توسعه منابع انرژی پرداخته شد؟ فرصت نگاههای جدید را فرا برسانیم!
نویسنده:امین رضا انصاری( دانشآموخته دکترای مهندسی فرایند، دانشگاه علم و صنعت؛ کارشناس ارشد حوزه نفت و انرژی)