هفته گذشته ایران و روسیه، گام در مسیر جدیدی نهادند، مسیری به دنیای سرمایهگذاری که پیش از این چنین دروازهای به روی هیچکدام گشوده نشده بود.
به گزارش اقتصاد انرژی، شرکت گازپروم روسیه تصمیم دارد بر اساس تفاهمنامهای که با شرکت ملی نفت ایران امضا کرده است، پس از بررسیها و مطالعات بیشتر، برای سرمایهگذاری حدود ۴۰ میلیارد دلاری در پروژههای کلیدی این شرکت گام پیش بگذارد. حوزههایی که بهشدت به سرمایهگذاری اینچنینی نیاز دارند و از طرفی خود فرصتهایی بسیار جذاب برای سرمایهگذاری بهشمار میروند و بهدلیل تحریمهای غرب علیه ایران، شرکتهای بزرگ بینالمللی فعال در حوزه نفت نتوانستهاند با وجود تمایل بسیار، از فرصت سرمایهگذاری در آنها استفاده کنند، ضمن آنکه ایران برای توسعه این طرحها به دانش و فناوری شرکتهای بنام و صاحب تجربه نیاز دارد و با این همکاری دو طرف به خواستههای خود میرسند. با وجود این، برخی فعالان عرصه انرژی در کنار بعضی از رسانهها انتقادهایی به این همکاری شرکتهای ملی نفت ایران و گازپروم دارند؛ انتقادهایی که از سر دلنگرانی و نظر به تجارب پیشین ایران با شرکتهای مطرح بینالمللی، اعلام میشود. در همین باره با شعیب بهمن، کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو نشستیم تا بیشتر این انتقادها را واکاوی کنیم.
از مسائلی که در مورد تفاهمنامه اخیر شرکتهای ملی نفت ایران و گازپروم مطرح میشود، سابقه حضور شرکتهای روس در پروژههای صنعت نفت و گاز است و اینکه روسها در اجرای آنها متعهد نبودهاند. در این باره توضیح بفرمایید.
باید در نظر داشت که ایران در دولتهای گذشته با روسها، بهویژه در حوزه نفت و گاز قراردادهای چندانی نداشته است، در عرف و حقوق بینالمللی اساساً تفاهمنامه الزام اجرایی برای طرفها ندارد، بلکه طرفها تفاهم میکنند که در حوزهای با هم همکاری کنند و اگر قرار باشد آن تفاهمنامه اجرا شود، باید به مرحله قرارداد برسد؛ یعنی ممکن است دو کشور در حوزهای به شکل کلی با یکدیگر تفاهمنامه امضا کنند، اما اجرایی شدن آن منوط به این است که برای آن قراردادی امضا شود.
بنابراین از حیث حقوقی، بین تفاهمنامه یا قرارداد همکاری تفاوت وجود دارد و یکی از دلایلی که اساساً در دولتهای پیشین برخی تفاهم نامهها با روسها به قراردادهای همکاری تبدیل نشد، به هر حال گرایشهایی بود که در داخل دولتها وجود داشت. بهویژه در وزارت نفت پس از آنکه برجام اجرا شد، بیشتر فرصتهایی که در حوزه انرژی، بهویژه نفت و گاز وجود داشت، بیشتر به شرکتهای غربی مانند توتال و شل و امثال آنها داده شد.
البته نکته دیگر تحریمها بود که بیشک روی همکاری طرف روس با طرف ایرانی تأثیر خاص خودش را میگذاشت، از آنجا که شرکتهای بزرگ روس سهامداران اروپایی و آمریکایی داشتند، یا با شرکتهای بزرگ آنها همکاری میکردند، در عمل هرگونه همکاری با ایران میتوانست آنها را در ذیل تحریمها قرار دهد. در شرایط کنونی مانع تحریمها وجود ندارد زیرا روسیه به نخستین کشور تحریمشده در جهان بدل شده است، در نتیجه آن مانعی که سبب میشد شرکتهای بزرگ روس نتوانند در داخل ایران کار کنند، دیگر وجود ندارد و دیگر ابایی ندارند و خودشان به شکل مستقیم در حوزههای مختلف تحت تحریم قرار گرفتهاند.
نکته سوم موضوع سرمایه است. شرکتهای بزرگ در دنیا تمایل دارند سرمایه خود را به جایی ببرند که ثبات و امنیت اقتصادی وجود دارد. بیشک در این حوزهها کشورهای غربی مزیت بسیار بیشتری دارند و این موضوع محدود به حوزه انرژی نمیشود. از دورههای گذشته ایران بهواسطه تحریمها در برخی مواقع دچار نوسانهایی در حوزه اقتصادی خود شده است و این در حالی بود که غرب چنین شرایطی نداشت، اما در شرایط کنونی روسها ناگزیر شدند سرمایه خود را از کشورهای غربی خارج کنند. اگرچه بخشی از این سرمایهها در کشورهای غربی مسدود شد، اما آنها موفق شدند بخش بزرگی از سرمایه را خارج کنند و سرمایه سرگردان برای سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ روس در پروژههای نفت و گاز ایران وجود دارد.
در نتیجه این سه عامل، سالهای پیش موانعی برای سرمایهگذاری از سوی روسها در ایران وجود داشت که اکنون میتوان گفت تا حد بسیاری رفع شدهاند و اگر عزم مدیریتی جدی وجود داشته باشد، این تفاهمنامهها میتوانند به قراردادهای اجرایی تبدیل شوند.
موضوع دیگری که درباره حضور روسها در طرحهای صنعت نفت ایران مطرح شده، توانمندی شرکتهای روس در اجرای پروژههای اولویتدار ایران است. فکر میکنید به عملکرد شرکتهای روس انتقاد وارد است؟
به هر حال شرکتهای روس سابقهای دیرینه در حوزه نفت و گاز دارند، سابقه آنها در حوزه نفت و گاز به دوره اتحاد جماهیر شوروی سابق برمیگردد؛ زمانی که روسیه یکی از دو قطب در عرصه بینالمللی بود و این سرمایهگذاری فنی و فناورانه در سالهای پس از فروپاشی شوروی نیز تداوم یافت زیرا نفت و گاز از منابع مهم درآمدی روسیه است، در نتیجه در حوزه فنی و فناوری اگر نگوییم روسها جلوتر از غربیها هستند، بهطور قطع عقبتر نیستند، حتی در برخی حوزهها میتوان گفت روسها دست برتر فنی و فناوری را دارند. برای نمونه بحث استخراج انرژی از ساخالین (جزیره ساخالین که از آنجا گاز برداشت میشود) یا بحث اجرای خطوط لوله انتقال گاز نورد استریم ۱ و ۲، از جمله مسائلی بودند که نیاز به فناوریهای پیشرفته در حوزه انرژی داشتند و روسها با موفقیت توانستند این عملیات را انجام دهند.
بهدلیل گرایشهای غربی در میان برخی مدیران یا در ساختارهای مختلف اقتصادی ایران، ناتوانی روسها به لحاظ فنی و فناورانه در میدانهای نفت و گاز یا خطوط انتقال انرژی ایران همواره از دلایل توجیهی برای همکاری نکردن بوده است. در حالی که به هیچوجه این موضوع واقعیت ندارد و اگر شیوههای استخراج نفت و گاز روسیه را در بخشهای مختلف ملاحظه کنیم به صحت آن پی میبریم. در مناطقی مثل سیبری که جزو مناطق سردسیر است و میتواند دشواریهای خاص خودش را به لحاظ جغرافیایی، فنی و تکنیکی داشته باشد، روسها مشغول تولید انرژی هستند و در نتیجه این توجیه درستی نیست. در حوزههای صنعتی روسها توانایی قابلتوجهی دارند و پروژههایی که در سالهای اخیر از سوی روسها یا بهصورت مشترک با اروپاییها و چینیها انجام شده است، نشان میدهد که از لحاظ فنی و فناورانه نیز دارای توانمندیهای قابلتوجه هستند و اگر نگوییم صددرصد نیازهای فناورانه ایران را تأمین میکنند، میتوان گفت توانایی تأمین بخشی از آن را دارند و چالشهایی را که وجود دارد رفع میکنند.
پس از اعلام خبر امضای تفاهمنامه ۴۰ میلیارد دلاری شرکت ملی نفت ایران و شرکت گازپروم روسیه، برخی مقامهای آمریکایی در واکنش به این موضوع اعلام کردند ایران بین برجام و تعامل با روسیه باید یکی را برگزیند. فکر نمیکنید این تفاهم به مذاکرات برجامی و در موضعی بالاتر، به روابط ایران و کشورهای غربی لطمه بزند؟
ایران یک کشور مستقل در حوزه سیاست خارجی است. از اساس اینکه آمریکاییها شرط میگذارند، بهمعنای آن است که همچنان با نگاه هژمونیک و یکجانبهگرایانه عرصه روابط بینالملل و سیاست خارجی کشورها را با خود منوط و مشروط میکنند. حرف امروز آمریکاییها با حرف جورج بوش که پس از ۱۱ سپتامبر گفت یا کشورهای دنیا با ما علیه تروریست میجنگند یا علیه ما خواهند بود، تفاوتی ندارد.
در واقع این آمریکا نیست که برای دیگر کشورها تعیین میکند چه سیاستی را در حوزه سیاست خارجی خود طی کنند و همکاری با کشورهای غربی یا سایر کشورها را برگزینند. برای ایران نیز تجارب تاریخی و سوابق نشان داده است که اتخاذ یک سیاست متوازن و چندجانبه میتواند مؤثر باشد. یعنی ایران برای اینکه بتواند همکاری خود را با کشورهای شرق از جمله روسیه و چین تعمیق ببخشد، نیازی نیست که روابط خود با کشورهای غربی را کنار بگذارد. در واقع میتواند و از اساس باید روابط خود با کشورهای شرق و غرب را همزمان توسعه ببخشد، اما نکته اینجاست که ایران یکسری نیازهایی در حوزه فنی و تکنولوژیک و سرمایهای دارد که رفتار و رویکرد کشورهای غربی دستکم در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، نشان داده حاضر به تأمین آن نبودهاند.
پس در چنین شرایطی وقتی طرفهای غربی حاضر به هیچ سرمایهگذاری اقتصادی، فنی و فناورانه در ایران نیستند، واضح است که ایران به سمت گزینههای جایگزین حرکت میکند. در نتیجه همکاری ایران با کشورهایی مثل روسیه و چین میتواند به تأمین بخش بزرگی از نیازهای فنی، فناورانه و مالی ایران کمک کند، اما چنین موضوعی نه بهمعنای کنار گذاشتن رابطه با کشورهای غربی و نه به این معنا است که ایران بخواهد به شکل یکجانبه روابطش را با کشورهای شرقی گسترش دهد. در واقع این فضا و فرصت برای همه کشورها از جمله کشورهای غربی وجود دارد تا بیایند و این همکاری را پیش ببرند. آنچه امروز مشهود به نظر میآید این است که کشورهای غربی تا امروز از این همکاری و سرمایهگذاری امتناع ورزیدهاند و در عوض شرکتهای دیگر تمایل بیشتری در این حوزه نشان دادهاند.
پس در مجموع میتوان این تفاهمنامه را مثبت ارزیابی کرد؟
باید در نظر داشت چیزی که هفته گذشته امضا شد، تفاهمنامه و نیازمند این است که بندهای آن به توافق تبدیل شود. کاری که میشود در رسانهها کرد، مطالبهگری است که چه راههایی را باید رفت تا این تفاهمنامهها تبدیل به توافق شوند. ما چیزی حدود ۲۵ میلیارد دلار توافق تجاری با روسیه داریم، در حالی که روابط تجاریمان حدود ۲ تا ۳ میلیارد دلار بوده است، بنابراین باید برای به نتیجه رسیدن این تفاهمها اراده مدیریتی وجود داشته باشد تا این تفاهمها به توافق و سرانجام به قرارداد اجرایی منجر شود.