به گزارش اقتصاد انرژی به نقل از بازار
سایت تحلیلی thenationalnews در مقاله ای با قلم «رابین میلز» نوشت: نقش اصلی «هنری کیسینجر» وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده آمریکا در معماری جدید امنیت انرژی، تشکیل آژانس بین المللی انرژی در سال ۱۹۷۴ بود. میراث وزیر خارجه فقید ایالات متحده آمریکا همچنان به شکل دادن به بازارهای نفت ادامه می دهد اما نیاز به ترکیب دیپلماسی تاکتیکی با چشم انداز استراتژیک نیز وجود دارد.
ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
«هنری کیسینجر» که در ماه نوامبر سال گذشته در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت، دیپلماسی شاتل را مطرح کرد که به خصومت های فعال بین مصر و سوریه از یک سو و اسرائیل از سوی دیگر در طول جنگ اکتبر ۱۹۷۳ که با دستور رئیس جمهور «انور سادات» آغاز شد، پایان داد.
وی همچنین در مورد قراردادهای صلح ۱۹۷۳ که به دخالت ایالات متحده در جنگ ویتنام پایان داد – به واشنگتن اجازه داد تا متحد خود در سایگون را رها کند و در سال ۱۹۷۵ بدون عذاب وجدان بیشتر شکست بخورد. این اتفاق همزمان با لحظه معروف نیکسون در چین بود، زمانی که در فوریه ۱۹۷۲رئیس جمهور «ریچارد نیکسون» با رهبر چین «مائو تسه تونگ» ملاقات کرد.
نقش کسینجر در بمباران مخفیانه کامبوج که منجر به نسل کشی خمرهای سرخ در آنجا شد، در کودتا علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور منتخب شیلی و بی تفاوتی او نسبت به صدها هزار غیرنظامی کشته شده در جنگ استقلال بنگلادش از پاکستان غربی کمتر قابل ستایش بود.
در دهه ۱۹۷۰ دولت آمریکا حتی اگر آسیب پذیری خود را در برابر شوک نفتی درک کرده بود، از اسرائیل حمایت نمی کرد
جنگ اکتبر به وضوح اهمیت کیسینجر را برای نفت در دوره مدرن برجسته می کند. «ملک فیصل» عربستان سعودی در طول سال ۱۹۷۳ سعی کرد به نیکسون هشدار دهد که اگر واشنگتن تناقضات سیاست خود در خاورمیانه را حل نکند، باید تحریم نفتی را اعمال کند. کیسینجر و نیکسون به اظهارات او توجه نکردند. گروهی از کشورهای عربی به ارسال تسلیحات از سوی واشنگتن به اسرائیل با تحریم فروش نفت و کاهش شدید تولید پاسخ دادند. در یک زمان مساعد – زمانی که بازار فشرده بود، ظرفیت مازاد تقریباً وجود نداشت و تولید نفت ایالات متحده آمریکا در حال کاهش بود، این اقدام لرزهای در بازار نفت ایجاد نمود.
دولت آمریکا حتی اگر آسیب پذیری خود را در برابر شوک نفتی درک کرده بود، از اسرائیل حمایت نمی کرد. با این حال غرب در دهه ۱۹۷۰ در «رکود تورمی» بود: تورم، بیکاری، ناخوشی، پایان اجماع پس از جنگ در مورد اقتصاد مختلط و سرمایه داری به شدت تحت نظارت. سهم اصلی کیسینجر در معماری جدید امنیت انرژی، تشکیل آژانس بین المللی انرژی در نوامبر ۱۹۷۴ با سیاست های سهام استراتژیک مشترک بود. آژانس بینالمللی انرژی که قصد مقابله با اوپک را دارد، دورههایی از همکاری و اختلاف با شریک قدیمی خود را پشت سر گذاشته است. این نهاد امروزه همچنان مهم است اگرچه ماموریت آن رشد کرده و دگرگون شده است، اما اکنون بر روی یک دشمن جدید یعنی تغییرات آب و هوایی تمرکز دارد.
در دهه ۱۹۷۰ سیل ثروت حاصل از فروش نفت به ویژه اقتصاد کشورهای خلیج فارس را متحول کرد و به ایجاد زیرساختهای مدرن، جامعه و پایههای صندوقهای ثروت عظیم حاکمیتی منطقه کمک کرد
در دهه ۱۹۷۰ شرکت های نفتی بین المللی مانند شل، اکسون و بریتیش پترولیوم بیشتر دارایی های خود در خاورمیانه را از دست دادند و به دنبال منابع جدید از دریای شمال به آلاسکا رفتند. آنها مدلهای کسبوکار خود را برای خرید و فروش نفت به صورت انعطافپذیر، در بازارهای آزادانه تغییر شکل دادند. شبکه پوچ کنترل قیمت ها و سهمیه بندی که تأثیرات تحریم را تشدید می کرد به تدریج از بین رفت. در همین حال، سیل ثروت به ویژه اقتصاد کشورهای خلیج فارس را متحول کرد و به ایجاد زیرساختهای مدرن، جامعه و پایههای صندوقهای ثروت عظیم حاکمیتی منطقه کمک کرد.
کیسینجر ثبات منطقه را بر دوش شاه ایران گذاشت و اطمینان داد که دلارهای نفتی جدید خود را صرف تسلیحات پیشرفته ایالات متحده کند تا پول به اقتصاد آمریکا سرازیر شود. رونق نفت قدرت شاه ایران را تهدید کرد زیرا برای مردم عادی ایران جابجایی، تورم و تغییرات اجتماعی وحشتناک به ارمغان آورد که منجر به انقلاب ۱۹۷۹ شد که مردم منطقه خاورمیانه هنوز با پیامدهای آن زندگی می کنند.
قیمت بالای نفت و توسعه میادین عظیم سیبری غربی در طول این دهه به مدل اقتصادی رو به زوال اتحاد جماهیر شوروی جان تازه ای بخشید. اما این مهم فقط وابستگی آن را عمیق تر کرد و رهبران آن را در دهه ۱۹۸۰ با یک مشکل حل نشدنی مواجه کرد که به سرعت باعث انحلال آن شد. میراث حلنشده فروپاشی شوروی – موقعیت اوکراین، درگیری آذربایجان و ارمنستان، وابستگی اروپا به گاز روسیه – بر امنیت انرژی مدرن مستولی است.
کسینجر و کسانی که پس از وی آمدند صلح را بین کشورهای عربی و اسرائیل به ارمغان آوردند، اما عدالت را برای فلسطینی ها برقرار نکردند
اما عمیق ترین وصیت کیسینجر به ژئوپلیتیک انرژی مدرن کمتر آشکار بوده و در سفر به پکن نهفته است. مائو برای تقویت موقعیت داخلی خود پس از هرج و مرج انقلاب فرهنگی به توافقی نیاز داشت. او همچنین نگران افزایش خصومت با متحد کمونیست سابق خود در مسکو بود. کیسینجر بی وقفه از تعامل با چین حمایت می کرد. بهبود روابط با ایالات متحده آمریکا به «دنگ شیائوپینگ»، رهبر چین از سال ۱۹۷۸ و جانشینانش اجازه داد تا تحولات اقتصادی را دنبال کنند. چین بهطور قابلتوجهی تا سال ۱۹۹۲ صادرکننده خالص نفت بود. این کشور اکنون بزرگترین واردکننده نفت جهان و همچنین بزرگترین واردکننده گاز، تا حد زیادی بزرگترین مصرفکننده زغالسنگ با بالاترین انتشار گازهای گلخانهای در جهان است. واقعیت این است که چین اولین رقیب ژئوپلیتیکی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا در هشت دهه گذشته است.
در حرفه ای که یک قرن طول می کشد، زمان زیادی برای سیاست گذاری مانند کسینجر وجود دارد تا نتایج اقدامات خود را ببیند. کیسینجر نسبت به همکاری مسالمت آمیز چین با ایالات متحده بیش از حد متعصب بود. وی و کسانی که پس از آن آمدند صلح را بین کشورهای عربی و اسرائیل به ارمغان آوردند، اما عدالت را برای فلسطینی ها برقرار نکردند. وی هشدار داد که هیچکس نمیتواند همه پیامدها را پیشبینی کند، هیچ سیستم بینالمللی تا ابد ماندگار نیست و حکومتداری نیاز به تعدیل دائمی با شرایط دارد.
در خاورمیانه سیاست ایالات متحده آمریکا در دوران پنج رئیسجمهور گذشته مجموعهای از خود شیفتگی و سنگدلی بوده است
برخی از جانشینان توانمند به عنوان وزیر امور خارجه یا مشاور امنیت ملی میراث ژئوپلیتیک انرژی خود را به جا گذاشتند. «زبیگنیو برژینسکی» در زمان کارتر، ایالات متحده آمریکا را متعهد کرد از کنترل رقیب خلیج فارس جلوگیری کند. «جیمز بیکر» در دوران ریاست جمهوری جورج اچ دبلیو بوش برای اولین بار اخراج نیروهای صدام حسین به رهبری آمریکا از کویت را رهبری کرد. سپس بر واکنش غرب به فروپاشی شوروی نظارت کرد که از درگیری فاجعه بار جلوگیری کرد و منابع عظیم انرژی خود را به روی سرمایه گذاری خارجی گشود. با این حال برخی دیگر از پیروان کیسینجر در بی رحمی با او رقابت می کنند – بهویژه در خاورمیانه سیاست ایالات متحده آمریکا در دوران پنج رئیسجمهور گذشته مجموعهای عجیب از خودشیفتگی و سنگدلی بوده است.
درگیریهای حلنشده، آشکار یا پنهان در دریای سرخ و شام، شرق اروپا و شرق آسیا تهدیدات نگرانکنندهای برای امنیت انرژی و اقتصادی جهان بهشمار میآیند. با سپری شدن لحظه تک قطبی ایالات متحده آمریکا معماران یک سیستم جدید همه آمریکایی نخواهند بود اما نیاز مبرمی به دولتمردان جدیدی وجود دارد که دیپلماسی تاکتیکی را با دیدگاه استراتژیک ترکیب کنند.